ترنّم جانترنّم جان، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 14 روز سن داره

ترنّم نامه

خواب شیرین

سلام دخترک ملوسم مامان جونی ، یک روز از مهد که اومدی خونه خیلی خسته بودی ولی مقاومت کردی و نخوابیدی. ساعت نزدیک شش بود که اومدی آشپزخونه و گفتی " مامان ایش" . ( به شیر می گی ایش) من هم شیشه شیرت رو دادم دستت و تو رفتی دراز کشیدی و خیلی زود با شیرت خواب رفتی. من هم که دیدم بد موقع است با خودم فکر کردم که یک ساعت بخوابی و بعدش بیدارت کنم که شب خیلی دیر نخوابی.(زهی تصور باطل ، زهی خیال محال) ساعت هفت بیدارت کردم و از توی تختت آوردمت توی هال و تو هم تا تونستی بهانه گرفتی و نق زدی. واسه یک لحظه گذاشتمت روی زمین و رفتم توی آشپزخانه که وسایلی بابا خریده بود بذارم روی اپن. همین که برگشتم دیدم دوباره خواب رفتی. اون هم چ...
15 مرداد 1393

جریان باران و آب بازی

سلام شیرین عسلم ترنم جونم ، هفته پیش که خونه مامانم اینها بودیم ، حسابی باران بارید و البته من و شما و بابا هم کلی کیف کردیم و از باران لذت بردیم. ای کاش یکبار هم بندر از این باران ها می بارید. من و تو با هم رفتیم دم در خونه مامان جونی تا ببینیم توی کوچه چه خبره که دیدیم یک سیل حسابی راه افتاده. تو هم که عاشق آب بازی و تا چشمت به این همه آب افتاد با کلی ذوق و شوق گفتی : " مامان ، مامان ، آب باز ، آب باز..." منظورت این بود که بری و آب بازی کنی. آخه ریزه میزه من اگر می ذاشتمت توی کوچه که توی آب قل می خوردی و می رفتی.   حیاط خونه مامان جون موقع بارون       و ...
15 مرداد 1393

هر ساعت که دلت خواست بخواب....

سلام جیگرم دختر خوشکل و ناز نازی مامان متاسفانه شبها خیلی دیر می خوابی و من و بابا به شدت دچار کمبود خواب شدیم. نمی دونم چه جوری باید خوابت رو تنظیم کنم؟؟ بعضی روزها از مهد که می برمت خونه می خوابی ولی بعضی روزها نه. اما در هر حال شبها خیلی دیر می خوابی. و از جمله کارهات هم اینه که صد هزار بار به من و بابا می گی : " دوست " (یعنی دوستت دارم ) و  " عاش "  ( یعنی عاشقتم). می ذارمت توی تختت که بخوابی ، اما تو بلند میشی و همزمان با بیرون اومدن از تختت با این حرفهات از من و بابا دلبری می کنی و نمی خوابی.   این هم چندتا عکس از نیمه شبهات. اینجا ساعت تقریبا دو و نیم شبه که شما...
15 مرداد 1393

استقلال در اعمال...!!!!

سلام خانوم خانومهای من دختر ناز نازی من ، کم کم داری بزرگ میشی و البته به خاطر تحرک بیشتر از حد کلی هم لاغر تر از قبل. خیلی دوستت داریم و روزها حسابی من و بابا رو سرگرم می کنی و البته خسته. یک خستگی شیرین... توی خونه واسه خودت سرگرمی و هر لحظه مشغول کاری هستی و هر کار هم که دلت می خواهد می کنی و اصلاً به حرف من هم گوش نمی کنی. اختیار کابینت ها و کمد ها و همه رو به دست گرفتی و دم به دقیقه در حال ریخت و پاش کردنی. در کل کم کم دارم مستقل شدنت رو توی کارهات احساس می کنم .(و صد البته که خیلی خوشحالم بابت این موضوع) خلاصه سر گرمی دیگه.. عکسهات هم ادامه مطلب...         نمی دونم با ...
15 مرداد 1393

تشکر از خاله منصوره

سلام ترنم بانو باز هم خاله منصوره شرمندمون کرد و این دوتا لباس خوشکل رو از ترکیه واسه دخترم سوغاتی آورده. مرسی خاله منصوره مهربون. تو هم وقتی پوشیدی تنت خیلی خیلی خوشت اومد و حسابی ذوق کردی به قد و بالای خودت.     مبارکت باشه گلم. ممنون منصوره جون. مرسی خواهرم.   ...
15 مرداد 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ترنّم نامه می باشد